نویسنده |
اریک وال |
مترجم |
امید گوهریان |
ناشر | شرکت چاپ و نشر بازرگانی |
تعداد صفحات | 195 صفحه |
دسته بندی | کتاب های عمومی |
تاریخ انتشار | 1398 |
شابک | 9789644687891 |
قیمت | 136,000 تومان |
زبان | فارسی |
«تعدادی کودک پنجساله را دور هم جمع کنید و از آنها بپرسید که چند نفر از آنان هنرمندند. بیدرنگ، همه دستها بالا میرود. حالا از تعدادی افراد سیوپنج ساله نیز همین سؤال را بپرسید. شاید فقط یک نفر از آنان، آن هم با اکراه و تردید، دستش را بالا بیاورد؛ چرا چنین است؟
پاسخ این پرسش از اینجا شروع میشود که ببینیم من و تو در کودکی چه کسی بودهایم؟ پژوهشهای صورتگرفته درطی سالهای طولانی نشان میدهد که تو با استعداد و قابلیت درک مفاهیم تازه و برای یافتن راهحلها با شیوه خاص خودت به این جهان آمدهای. «تیم ِسلدین»، رئیس کل شورای بینالمللی مونتهسوری، درباره آموزش کودکان میگوید: «گویی کودکان انگیزهای درونی برای جستوجو و کشفکردن دارند و با تجربههایی که کسب میکنند، رشد میکنند. این موضوع از گِلبازی در باغچه تا درستکردنِ مزرعه پرورش کرم ابریشم در اتاق نشیمن را دربر میگیرد. کودکان با قدرت تخیل حیرتانگیز، اشتیاق فراوان و کشفکردنِ دنیا متولد میشوند». بهعبارتدیگر، تو هنرمند بهدنیا آمدهای! و در هر لحظه از زندگی، برای یادگیری، پذیرش، پرورش افکار تازه و یافتن راهحلهای مختلف، ظرفیت درخور توجهی در وجود تو نهفته است.
در دوران کودکی، بخشی از مغزت بر تو حکمرانی میکرد که نورولوژیستها آن را «نیمکره راست» مینامند و عهدهدارِ کسب مهارتهای دیداری و درک و استنباط است؛ همان بخشی که افکار تازه و غیرقراردادی را حتی به شکل نامنظم و تعریفنشده با آغوش باز میپذیرد و از دیدن پدیدههای جدید غافلگیر و حیرتزده میشود. درنتیجه، ذهن تو در کودکی پر از حلقههای پیچدرپیچی از «چرا» ها و حتی مهمتر از آن، «چرا نه» ها بود. انگیزه اصلیِ تو نیز شوقِ دانستن بود و نیروی تخیل هم بر تو فرمانروایی میکرد. از هرآنچه اتفاق میافتاد نیز الهام میگرفتی. گویی هرجا که تو بودی، دنیا بومِ نقاشیات میشد. قاعده و چارچوبی هم در کار نبود و یا اگر بود، چه بسیار اندک بود.
پسرها با تکهای چوب شمشیر میساختند و هر روز به جنگِ این و آن میرفتند. جویهای کوچک آب را در خیال خود به شکل رودخانههای بزرگ میدیدند و کشتیهای کاغذی را بر آن شناور میکردند. با استفاده از هرآنچه در دسترسشان بود لوازم سفر خیالی خود را فراهم میکردند و نیازی نبود به آنان بیاموزیم که از خود ابتکاری نشان دهند؛ زیرا خلاقیت از وجودشان میتراوید.
فقط پسرها اینگونه نبودند، بلکه دخترها نیز خود را به شکل «بالرینها» درمیآوردند. برق لب میزدند؛ لباسهای پفدار و چیندار میپوشیدند؛ در جستوجوی شاهزاده رؤیایی خود و رسیدن به مجلس بزرگ رقص باله در قصر پادشاه، عروسکها و حیوانات پارچهایشان را با خود همراه میکردند. گاه نیز به دنیای ناشناختهها و خطرهای بزرگ پا مینهادند تا گنجهای پنهان را بیابند و در دنیای خیالهای بیپایان خود سیر میکردند.»
برچسب ها: عمومی
© Copyright 2019 All Rights Reserved
طراحی سایت : نونگار پردازش