نظرات من با باز شدن جهان تغییر کرده است و من بابت این موضوع عذرخواهی نمی‌کنم. کسانی که در طول عمر عقاید خود را تغییر نداده‌اند، فکر نمی‌کنند. اما ارزش‌های من تغییر نکرده است. من آن‌ها را از پدر و مادر پناهنده اروپای هیتلر، به ارث برده‌ام. من به دموکراسی و به‌طریق اولی به تعهدات شهروندی، آزادی فردی و همچنین آزادی بیان در عصر روشن فکری به‌عنوان حقیقت نخست، اعتقاد دارم. به‌نظر من نقش چهارم، خدمت به این اهداف بزرگ (رسانه‌ها) است و افتخار می‌کنم که یکی از خادمان آن بوده‌ام.» 

من این سخنان را در 27 ژوئن 2019، در نیویورک هنگام دریافت جایزه مادام‌العمری برای روزنامه‌نگاری تجاری جرالد لوب، بیان کردم. آن‌ها عقیده من هستند. این کتاب شاهد است که ارزش‌های تغییرناپذیر و نظرات در حال تحول من، مرا به دهه سوم قرن بیست و یکم، رسانده است. 

در اواسط دهه هشتم زندگی‌ام، یک دایره تاریخی طولانی را می‌بینم - دایره‌ای که نه‌تنها زندگی من، بلکه زندگی والدینم را نیز دربرمی‌گیدر شهر رززوو لهستان که در آن زمان بخشی از امپراتوری اتریش-مجارستان بود، آغاز شد. در آن زمان، معجون قدرتمند قرن نوزدهم، از صنعتی شدن، شهرنشینی، تضاد طبقاتی، ناسیونالیسم، امپریالیسم، نژادپرستی و رقابت قدرت‌های بزرگ برای مدت طولانی در کار بود. چهار سال بعد، جنگ جهانی اول آغاز شد و قرار بود ثبات اروپا را از بین ببرد. پدربزرگ من، ایگناتز از ترس ورود ارتش روسیه، خانواده خود را به وین، جایی که پدرم، بزرگ شد، نقل مکان کرد. مادرم، ربکا وولف (با نام مستعار وینشنک) در 30 اوت 1918، کمی بیش از دو ماه قبل از پایان جنگ جهانی اول، در آمستردام به دنیا آمد. زمانی که او به دنیا آمد انقلاب بلشویکی کمی بیش از نه ماه داشت. 

پادشاهان گریختند و امپراطوری‌های اروپایی سقوط کردند. دنیای جدیدی متولد شد. اما این امید که دنیای جدید بهتر خواهد شد، به یک رویا تبدیل شد، زیرا به‌جای آن، هرج و مرج سال‌های بین دو جنگ آمد؛ در دهه 1920، تورم‌های فوق‌العاده، اصلاحات اقتصادی نامتوازن، جنگ میان دموکرات‌ها، کمونیست‌ها و فاشیست‌ها، رکود بزرگ در دهه 1930، سقوط استاندارد طلا و به قدرت رسیدن آدولف هیتلر در آلمان و فرانکلین دلانو روزولت Delano Roosevelt در ایالات متحده، نظامی‌گری ژاپن، محاکمه‌های نمایشی استالین، جنگ داخلی اسپانیا، وقایع روزانه در پایان دهه جنگ جهانی دوم بود. مطمئناً این دوران، یک زمان آشفته بود. رد. این داستان دو نسل در 23 آوریل 1910 با تولد پدرم، ادموند ولف،