«کتابها و مقالات نوشته شده در زمینه مدیریت عدم قطعیت تا چند دهه پیش تنها به جنبههای نظری موضوع پرداخته و اغلب توسط مراکز آکادمیک انتشار یافتهاند. از آنجایی که در این محیطها تجربه عملی، نقشی جنبی دارد در کتابهایی از این دست کمتر به موضوعات مربوط به بحرانهای اقتصاد جهانی که نقش مهمی در پرورش مفهوم عدم قطعیت داشتهاند، برمیخوریم. در «مدیریت عدم قطعیت» ۳ مسئله اساسی مورد بررسی قرار گرفته است:
۱. افراد مشغول در کسب و کار چه تعبیری از عدم قطعیت دارند و چگونه میتوان تعریف دقیقی از این مفهوم ارائه کرد؟
۲. آیا میتوان مدیریت عدم قطعیت را به عنوان یک رشته مجزا مانند مدیریت تغییر و مدیریت استعداد تلقی کرد؟
۳. تاثیرات این پارادایم نه فقط روی استراتژیهای سازمانی بلکه روی پیشرفت کلی شرکت و نیروی انسانی آن چیست؟
به زعم برخی از متخصصین، هیچ تعریف دقیقی از مفهوم عدم قطعیت نمیتوان ارائه داد و در نتیجه هیچگونه راه حل مشخص سازمانی وجود ندارد. برخی دیگر رویکردی انعطافپذیرتر نسبت به موضوع دارند و معتقدند با بررسی منظم پیشرفت و تغییر و اندازه گیریهایی خاص حداقل تعریفی برای عدم قطعیت ارائه و راهحلهای سازمانی عرضه کرد. مسئله مورد توافق مدیران ارشد توصیه به داشتن حداقل «آمادگی استراتژیک» جهت مواجهه با فرصتها و تهدیدهای ناگهانی و غیرمنتظره است.
رویکردهای سنتی نسبت به مدیریت استراتژیک بر این فرض اساسی استوارند که مدیران با استفاده از مجموعهای از ابزارهای قدرتمند تحلیلی، قادر به پیشبینی آینده هر نوع کسب و کار هستند و میتوانند بهسادگی روش استراتژیک متناسبی اتخاذ کنند. اما پژوهشهای اخیر در حوزه استراتژیک، نشان دادهاند در شرایطی که هیچ حادثهای به طور قطع قابل پیشبینی نیست، با انجام هر اندازه تحلیل نمیتوان راهحل مشخص و روشنی را به دست آورد.
حوادث غیرمنتظره جهان امروز خیلی سریع اتفاق میافتند و فراگیر میشوند و نظر به برخی از عناصر، آینده عمیقا متفاوت با حال خواهد بود. در نتیجه اهداف و سیاستهای سازمانی باید با این شرایط سازگار شوند و به منظور مواجه شدن با چالشهای جدید استراتژیهای مؤثری را برگزینند.»
نظرات
آموزه های مدیریت 115 آموزه