الف) اکنون که مشغول نوشتن خاطراتم از ۴۰ سال یا نزدیک به نیمقرن گذشته هستم، خود را در مقابل این مسئله میبینم که این خاطرات باید منطبق با وقایع و یا دارای صداقت و راستیآزمایی باشند. لذا ضرورت پیدا میکند که وقایع با ذکر نام مخاطبان، افراد حاضر در صحنه و با شواهد مکتوب و مستندات مربوطه همراه باشد تا خوانندگان، حسابرسان، محققان، تاریخنویسان و دادرسان امور قضایی بتوانند راستیآزمایی کنند و از مطالب و نوشتار مستند تاریخی بهره بگیرند. شایان ذکر است، بسیاری از سوابق و شواهد به صورت مکتوب و مستند وجود دارند و حتی ممکن است افراد و شواهد دیگری نیز وجود داشته باشند که همین مطالب را کم و بیش، مکتوب و مستند کرده باشند که به این ترتیب، وقایع قابل پیگیری و راستیآزمایی بیشتری میشود.
به نظر من اگر نویسنده و خاطرهنویس صادق باشد، خوانندگان متوجه صداقت نویسنده و مطابقت خاطرات با وقایع میشوند؛ زیرا سخن کز دل برون آید، لاجرم بر دل نشیند.
ب) این خاطرات را به نسل جوان کشورمان تقدیم کردهام زیرا آنان بیش از هر کسی در جامعه استحقاق داشتن آگاهی و خودآگاهی را دارند. آنان کم و بیش با مشکلات، سردرگمیها و اضطرابهایی در گیر هستند که آنها را ناشی از نسلهای پیش از خود میدانند. این دوگانهگراییها، تفرقهها، صدمات و یا ضربههای روحی و روانی، محصول روندهای تاریخی و تحولات مردمشناسانه و فرهنگی، سیاسی و اجتماعی از گذشتههای بسیار دور تا نزدیک و تاکنون بوده است. خاطرات این نگارنده و حتی همه خاطرات نوشته و تبیینشده هم قادر نیستند به طور کامل و جامع، پاسخگوی همه این سؤالات و اتفاقات باشند.
ج) معتقدم کلمات، جملات، زبان و نوشتهها بهسختی قادرند کنهِ مسائل و مفاهیم عمیق را تفهیم کنند و حتی ممکن است معانی را پیچیدهتر و معکوس هم بکنند. نگاه کنید به جمله «اعدام لازم نیست آزادش کنید». اگر پس از اعدام مکث کنیم جمله به این شکل درمیآید: اعدام، لازم نیست آزادش کنید. پس این فرد باید اعدام شود و برعکس اگر مکث پس از اعدام لازم نیست، باشد، در این صورت، فرد باید آزاد شود. گاهی این مطلب در مورد این شعر معروف سعدی هم عنوان میشود:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
نظرات
چالشهای ورود به مقامات اداری در ایران