«پرسی نیز در کتاب خود به گونه‌ای دیگر در خصوص نقش تعامل اظهار نظر کرده است. وی اشاره می‌کند که در ابتدا، ارتباطات یکپارچه بازاریابی بیشتر بر برنامه ریزی مبتنی بوده است و این مسئله باید در قلب تعریف ارتباطات یکپارچه بازاریابی همچنان باشد. اما امروزه ارتباطات یکپارچه بازاریابی بیشتر بر روی ارتباط و تعامل با مشتری تمرکز یافته است. کاتلر (۲۰۰۳) ارتباطات یکپارچه بازاریابی را روش نگاه کردن به کل فرایند بازاریابی از منظر مشتریان تعریف نموده است. در حالیکه در سال ۱۹۹۳ وی ارتباطات بازاریابی یکپارچه را فرایندی که در طی آن شرکت سعی می‌کند تمامی ابزارهای خود را یکپارچه نماید تا بتواند پیامی صحیح در خصوص سازمان و محصولاتش ارائه دهد تعریف کرده بود. عده‌ای دیگر نیز ارتباطات یکپارچه بازاریابی را از منظر مشتریان تعریف نموده‌اند. دانکن نیز از جمله اولین افرادی بود که برنامه‌های تبلیغات را ساختارسازی مجدد نمود. در حقیقت وی ارتباطات یکپارچه بازاریابی را فرایندی چند بعدی تعریف نموده که برای خلق ارتباطی سودمند با مشتریان و سایر ذینفعان، تاثیرت پیام بر روی مشتریان را کنترل می‌نماید. ارتباطات یکپارچه بازاریابی کنترل استراتژیک و تاثیرگذاری بر روی پیام است. دانکن عوامل اصلی ارتباطات یکپارچه بازاریابی را تعریف می‌نماید.

ایده استفاده از فرایندهای چند بعدی و چند وظیفه‌ای نیاز به اعمال شدن در تمامی شرکتها را دارد. از آنجا که ما باید مشارکت دیگران در ساخت برند را ببینیم، این مسئله امری دشوار است. خلق ارتباط اثربخش ذینفعان و ارتباط سودمند مشتریان به ارتباطات یکپارچه بازاریابی که چگونه بازار هدف خود را تعیین می‌کنند و به سود بلندمدت نگاه می‌کنند، باز می‌گردد. کنترل استراتژیک پیام‌ها به این معنی است که هر نوع ارتباطی با بازار باید پایدار و هدفمند باشد و مشریان بتوانند به راحتی با سازمان تعامل و ارتباط داشته باشند.»